گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دلبند نویسه گردانی: DLBND دلبند. [ دُ ب َ ](اِ) ۞ دل بند. عمامه . (مقدمة الادب زمخشری ص 62). دستار و عمامه و تاج و کلاه و دیهیم . (ناظم الاطباء). دولبند. تول بند: دلبند کاغذ؛ فروقه . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دولبند شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه واژه معنی دلبند دلبند. [ دِ ب َ ] (نف مرکب ) که دل را ببندد. دربندکننده ٔ دل . اسیرکننده ٔدل . عاشق کش . جاذب . دلکش . دلبر : زلفش کمنددلبند و غمزه اش ناوک جان... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود