اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دل خواستن

نویسه گردانی: DL ḴWASTN
دل خواستن . [ دِ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) خواستن دل . خواهانی دل . تمایل دل . علاقه یافتن . آرزو داشتن . مایل شدن به چیزی . دوست داشتن . میل کردن :
چنانت دوست می دارم که وصلت دل نمی خواهد
کمال دوستی باشد مراد از دوست نگرفتن .

سعدی .


دختر اندر شکم پسر نشود
مهستی را که دل پسر خواهد.

سعدی .


آری مثل است اینکه دلش گر خواهد
شیر از بز نر شبان تواند دوشید.

قدسی .


- امثال :
دل نخواسته عذر بسیار . (امثال و حکم ).
چشم می بینددل می خواهد . (امثال و حکم ).
هرچه دلم خواست نه آن شد
هرچه خدا خواست همان شد.

؟ (از امثال و حکم ).


- دلش می خواهد رویش نمی شود ؛ که از قبول چیزی امتناع می کند در صورتی که از اعماق دل طالب آن است . (از فرهنگ عوام ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.