اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دلربا

نویسه گردانی: DLRBA
دلربا. [ دِ رُ ] (نف مرکب ) دلربای .دل رباینده . رباینده ٔ دل . کسی یا چیزی که دل شخص را به خود جلب کند. که شیفته کند. که عاشق سازد. که دل رباید. (یادداشت مرحوم دهخدا). رباینده ٔ دلهای اصحاب نظر به حسن و ظرافت . (شرفنامه ٔ منیری ) :
نافرید ایزد ز خوبان جهان چون تو کسی
دلربا و دلفریب و دلنواز و دلستان .

منوچهری .


|| جذاب . زیبا :
یاد تو روح پرور و وصف تو دلفریب
نام تو غمزدا و کلام تو دلربا.

سعدی .


مطربه ٔ دلربا غارت دلها کند
طوقک زردر گلو نغنغه در حنجرک .

شیخ واحدی (از شرفنامه ٔ منیری ).


|| معشوق . محبوب . (ناظم الاطباء). و رجوع به دلربای شود. || (اِ مرکب ) سنگی براق که از آن ظروف خردو دانه های دستبند کنند. قسمی مهره های زرد یا قهوه ای متلألی ٔ که زنان گردن بند و دستبند کنند. سنگی به رنگ سرخ سوخته با خالهای زرین . (یادداشت مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
یکی از اقسام در کوهی (کوارتس) است با تیغکهائی از میکا در آن. از اینرو درخششی ویژه دارد که گوهریان را کار آید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.