اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دل شکر

نویسه گردانی: DL ŠKR
دل شکر. [ دِ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) دل شکرنده . شکرنده ٔ دل . شکننده ٔدل . شکافنده ٔ دل :
نیست آگاه که چاه زنخ و حلقه ٔ زلف
دلبر و دل شکن ودل شکر و دل گسل است .

فرخی .


ترا به میمنه و میسره روان گردد
دو خیل دل شکر جان شکار از آتش و آب .

مسعودسعد.


ای خواب من ربوده ز یاقوت پرشکر
وی تاب من فزوده ز هاروت دل شکر.

عبدالواسع جبلی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.