اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دل قوی

نویسه گردانی: DL QWY
دل قوی . [دِ ق َ ] (ص مرکب ) قوی دل . معتمد. مطمئن :
بسکه خوردم بس زدم زخم گران
دل قویتر بوده ام از دیگران .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
قوی دل /qavidel/ (صفت) [عربی. فارسی] [مجاز] دلیر؛ پردل. فرهنگ فارسی عمید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.