گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دل کوری نویسه گردانی: DL KWRY دل کوری . [ دِ ] (حامص مرکب ) دل کور بودن . سیاه دلی . بی بصیرتی . کوردلی : ز دل کوری به کار دل فرومانددر آن محنت چو خر در گل فروماند. نظامی .رجوع به دل کور شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود