اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دل گران

نویسه گردانی: DL GRʼN
دل گران . [ دِ گ ِ ] (ص مرکب ) ملول . دلتنگ . (آنندراج ). ناراضی . رنجیده . آزرده . (ناظم الاطباء). در تداول عامه آنرا دل ناگران گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). بی میل . (از فرهنگ عوام ) :
بتر زین برف و راه سخت آنست
که آن مه روی ۞ بر من دل گران است .

(ویس و رامین ).


نگارا تا تو برمن دل گرانی
به چشم من سبک شد زندگانی
همیشه دل گران باشی به بیداد
گران باشد همیشه سنگ و فولاد.

(ویس و رامین ).


دید کز جای برنخاستمش
تیره بنشست و دل گران برخاست .

خاقانی .


بی رخت باده نکردیم به جام
دل گران شیشه ز محفل برخاست .

میرمعصوم (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.