اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دل گسستن

نویسه گردانی: DL GSSTN
دل گسستن . [ دِ گ ُ س َ ت َ ] (مص مرکب ) دل کندن . دست کشیدن . دل برکندن . دل بریدن . دل برداشتن . قطع علاقه کردن :
از صحبت خلق دل گسستم
اندیشه ندیم دل ببستم .

ناصرخسرو.


سودازده ای کز همه عالم به تو پیوست
دل نیک بدادت که دل از وی بگسستی .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.