اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دلیر گردیدن

نویسه گردانی: DLYR GRDYDN
دلیرگردیدن . [ دِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) دلاور شدن .دلیر گشتن . شجاع شدن : صرامة؛ دلیر و چالاک گردیدن . (از منتهی الارب ). || جسور شدن . بی باک شدن . اجتراء. تجرؤ. جراءة. (از منتهی الارب ) :
و دیگر که بدخواه گردد دلیر
چو بیند که کام تو آید بزیر.

فردوسی .


چو نرمی کنی خصم گردد دلیر.

سعدی (گلستان ).


قَعّ؛ دلیر گردیدن بر کسی در سخن . (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.