اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دم بستن

نویسه گردانی: DM BSTN
دم بستن . [ دَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) خاموش شدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ) :
تا صبح نبست از این دعا دم
یک پرده نکرد از این نوا کم .

نظامی .


دیده را مژگان زبان است و نگه عرض نیاز
نیستم از گفتگو خاموش اگر دم بسته ام .

واله هروی (از آنندراج ).


- دم دربستن از کسی ؛ با اوسخنی نگفتن . لب به سخن نگشودن با وی . با وی به گفتگو نپرداختن :
پخته ٔ غم های عشقم لاجرم
دم ز خاقان جهان دربسته ام .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
دم فرو بستن. هیچ نگفتن. سکوت کردن. (منبع: لغتنامۀ دهخدا، بر گرفته از یادداشت مرحوم دهخدا - رجوع شود به «دَم».) مثال: "دو چیز طیرۀ عقل است دم فرو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.