دم جنبان . [ دُ جُم ْ ] (نف مرکب ) که دم جنباند. که در حال جنباندن دم است . (یادداشت مؤلف ). || متملق . متبصبص . چاپلوس . (یادداشت مؤلف ).
-
دُم جنبان شدن ؛ جنبانیدن دم . کنایه از تملق و چاپلوسی کردن
: موبموی هر سگی دندان شده
وز برای حیله دم جنبان شده .
مولوی .