اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دم گرفتن

نویسه گردانی: DM GRFTN
دم گرفتن . [ دُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) در پی یکدیگر ایستادن برای رسیدن نوبت . (یادداشت مؤلف ). پشت سر هم ایستادن . صف بستن به دنبال هم . || بعد از ضعفی قوی شدن و مدعاها پیدا کردن . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
دم گرفتن . [ دَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از سکوت ورزیدن است . (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ). کنایه از سکوت است . (لغت محلی...
در دم گرفتن . [ دَ دَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب )به دهان گرفتن . به دم گرفتن . || خوردن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.