اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دم گسستن

نویسه گردانی: DM GSSTN
دم گسستن . [ دَ گ ُ س َس ْ ت َ ] (مص مرکب ) قطع شدن نفس . جان سپردن :
دلم خرید و غم جان فشاند در قدمش
گرش دمی نخورم غم شود گسسته دمش .

مجد همگر (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
دم گسستن . [ دُ گ ُ س َس ْ ت َ ] (مص مرکب ) دم بریدن . بریدن دم حیوانی . قطع کردن دنبال و دم ، چنانکه در مار : مار راچون دم گسستی سر بباید ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.