اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دمی

نویسه گردانی: DMY
دمی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به دم ، به معنی نفس و جز آن . (یادداشت مؤلف ). || (اِ) کته . پلو که آب آن را نکشند و بجوشانند تا آب آن تبخیر شود و برنج بپزد. چلو که آب آن با آبکش نگیرند، و بیشتر غذای مردم ساحل خزر همان است . (یادداشت مؤلف ). || دمپخت . دمپختک . رجوع به دمپختک شود. || شطب . سبیل . ثفر. نوعی چپق کوتاه دسته ٔ کوچک سر. (یادداشت مؤلف ). نوعی از غلیان و یا چپق . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۳ ثانیه
گنده دمی . [ گ َ دَ / دِ دَ ] (حامص مرکب ) صفت گنده دم . رجوع به گنده دم شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.