گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دندان فکندن نویسه گردانی: DNDʼN FKNDN دندان فکندن . [ دَ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دندان ریختن : چو تیغ او شکند شیر شرزه را چنگال چو تیر او فکند پیل مست را دندان . امیرمعزی (از آنندراج ). || فروریختن دندان (از ترس ) : ماهی چرخ بفکند دندان از نهنگ زبانور تیغش .خاقانی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود