اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دندان کنان

نویسه گردانی: DNDʼN KNAN
دندان کنان . [ دَ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) صفت بیان حالت از دندان کردن . رجوع به دندان کردن شود. || ظاهراً در شواهد زیر دندان نمودن و نشان دادن دندان به علامت اظهار خشم و کینه است :
سر دندان کنش را زیر چنبر
فلک دندان کنان آورده بر در ۞ .

نظامی .


سیه شیر چندان بود کینه ساز
که ازدور دندان نماید گراز
چو دندان کنان گردن آرد بزیر
ز گردن کند خون او تند شیر.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
دندان کنان .[ دَ ک َ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال کندن دندان . دندان کننده . در حال برکندن دندان . (از یادداشت مؤلف ). || کنایه از قطعکننده ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.