دوام . [ دَ ] (ع اِمص ) پایداری . ثبات . پایندگی . پیوستگی . (یادداشت مؤلف ). همیشگی . (آنندراج ) (السامی فی الاسامی ) (دهار)
: این کمال ملک او جوید به سعد از اختران
وآن دوام عمر او خواهد به خیر از کردگار.
منوچهری .
وام جهان است ترا عمر تو
وام جهان بر تو نماند دوام .
ناصرخسرو.
دل بر تمام توختن وام سخت کن
با این دو وام دار ترا کی رسد دوام .
ناصرخسرو.
بقاء ذات تو به دوام تناسل ما متعلق است . (کلیله و دمنه ). و رهینه ٔ دوام ملک در ضمن آن بدست آید. (کلیله و دمنه ). و دوام فواید آن هر چه پاینده تر دست دهد. (کلیله و دمنه ). بقاء کافه ٔ وحوش به دوام عمر ملک بسته است . (کلیله و دمنه ).
چو آب و روغن از هم جداست خصم و حیات
چو شیر و می بهم آمیخته ست ملک و دوام .
خاقانی .
فراخ بال کند عدل تنگ قافیه را
چنانکه چرخ ردیف دوام او زیبد.
خاقانی .
یا رب دوام عمر دهش تا به قهر و لطف
بد خواه را جزا دهد و نیکخواه را.
سعدی .
دوام عیش و تنعم نه شیوه ٔ عشق است
اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی .
حافظ.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ٔ عالم دوام ما.
حافظ.
-
بادوام (درتداول عامه ) ؛ که دیر کهنه و فرسوده و پاره شود. (یادداشت مؤلف ). مقابل بی دوام . صفتی برای اشیاء، خاصه پارچه را که دیر فرسوده شود.
-
بدوام ؛ همیشه و دایم . بالاتصال . متصلاً. لاینقطع
: بیار ساقی دریای مشرق و مغرب
که دیر مست شود هرکه می خورد بدوام .
سعدی .
-
بردوام ؛همیشه و پایدار و پاینده . پیوسته . دایم . بی انقطاع
: کس را ز تو هیچ حاصلی نیست
جز نیستیی که بردوام است .
خاقانی .
خاقانیا به سوک پسر داشتی کبود
بر سوک شاه شرع سیه پوش بردوام .
خاقانی .
گله از تو حاش لله نکنند و خود نباشد
مگر از وفای عهدی که تو بردوام داری .
سعدی .
مطرب یاران برفت ساقی مستان بخفت
شاهد ما برقرار مجلس ما بردوام .
سعدی .
ز من مپرس که فتوی دهم به مذهب عشق
نظر به روی توشاید که بردوام کنند.
سعدی .
گر تو ما را دوست داری بردوام .
(انیس الطالبین ص 12).
-
بی دوام ؛ بی ثبات . ناپایدار. که ثبات و پایداری نداشته باشد
: درحسن بی نظیری در لطف بی نهایت
در مهر بی ثباتی در عهد بی دوامی .
سعدی .
- || بی استقامت . کفش و جامه و جز آن که زود فرسوده و کهنه شود.
-
دوام آوردن ؛پاییدن . پایدار شدن . استقامت ورزیدن . (یادداشت مؤلف ). مقاومت و پایداری کردن .
-
دوام و بقا ؛ دوام و ثبات . پایداری و پایندگی . (یادداشت مؤلف ).
-
دوام و ثبات ؛ دوام و بقا. پایداری . پایندگی و پیوستگی . (یادداشت مؤلف ).