اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دوچندان

نویسه گردانی: DWCNDʼN
دوچندان . [ دُ چ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) دومقابل و مضاعف و دوبرابر. (ناظم الاطباء). دوچند. دوبرابر. دومقابل . ضعف . مضعوف . مضاعف . (یادداشت مؤلف ) :
به شبگیر چون ریسمان برشمرد
دوچندان که هر بار بردی ببرد.

فردوسی .


دوچندان که رشتی به روزی برشت
شمارش همی بر زمین برنوشت .

فردوسی .


- دوچندان شدن ؛ دوبرابر شدن . دو چندان گردیدن . تضاعف . مضاعف شدن . (یادداشت مؤلف ) :
گر بپسندیش دگرسان شود
چشمه ٔ آن آب دوچندان شود.

نظامی .


- دوچندان گردیدن یا گشتن ؛ تضعیف . مضاعف کردن . دوبرابر شدن :
دزدی بوسه عجب دزدی پرمنفعتی ست
که اگر باز ستانند دوچندان گردد.

صائب .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.