اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دود گرفتن

نویسه گردانی: DWD GRFTN
دود گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) دودزده شدن . به بوی و رنگ دود آلودن . (یادداشت مؤلف ). اثر دود اعم از رنگ و بوی یافتن . دودگن شدن :
دود وحشت گرفت چهره ٔ عمر
آب دیده بریز و پاک بشوی .

خاقانی .


|| کشیدن دخانیات . پک زدن به سیگار و غلیان وچپق و وافور و نظایر آن . بیشتر در مواردی گفته می شود که به طرف تکلیف می شود یک دو پک بکشد، گویند: یک دود بگیر. (فرهنگ لغات عامیانه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.