دودة
نویسه گردانی:
DWD
دودة. [ دو دَ ] (ع اِ) کرم . (زمخشری ) واحد دود؛ یعنی یک کرم . (ناظم الاطباء). یکی کرم . ج ، دیدان و دود. (از غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کرم . ج ، دود. (دهار). حشره ٔ درازی است مانند کرم ابریشم . ج ، دود و دیدان . (از اقرب الموارد). رجوع به دود شود.
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سیه دوده .[ ی َه ْ دَ / دِ ] (ص مرکب ) بداصل . (فرهنگ رشیدی ).
خوردن با حرص و ولع، لمبوندن