دودی . (ص نسبی ) منسوب به دود عربی به معنی کرم . کرم گونه . کرم سان . چون کرم . با حرکت چون حرکت کرم بر روی خویش . حرکتی که امعا کند همیشه بر روی خود ترشح رطوبت را
۞ . (یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح پزشکی ) قسمی از نبض . (یادداشت مؤلف )
: اندر بیشتر احوال ، نبض خداوند عشی ، هم نبض خداوند ذبول باشد صلب و دودی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).