دور
نویسه گردانی:
DWR
دور. (ع اِ) ج ِ دارة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به دارة شود.
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
دور ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) راندن . دورکردن . بیرون کردن . (یادداشت مؤلف ). متخ . (منتهی الارب ): اجتفاء؛ دورساختن کسی را از جای وی . (منته...
دور شمردن . [ ش ُ / ش ِ م ُ دَ ] (مص مرکب ) استبعاد. بعید دانستن . دور دانستن . (یادداشت مؤلف ).
دور فکندن . [ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دور افکندن . دور انداختن . به دور انداختن : آنگاه ببرد رگشان و ستخوانشان جایی فکند دور و نگردد به ک...
قیاس دور. [ س ِ دَ / دُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) هرگاه نتیجه ٔ قیاس اقترانی را با یک مقدمه تألیف کنند آن قیاس را دایر خوا...
دور ماندن . (مص مرکب ) دور افتادن . جدا ماندن . جدا شدن . مفارقت یافتن . جدا افتادن . (از یادداشت مؤلف ): شغر؛ دور ماندن شهر از سلطان . (منتهی ا...
دور نمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) دور کردن . (یادداشت مؤلف ). عنش . تعزیب . دحور. دحر. عذم . (منتهی الارب ). رجوع به دور کردن شود.
دور درشدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تعقر. (المصادر زوزنی ). تعمق . (تاج المصادر بیهقی ). تنوش . (دهار). فروشدن . به عمق و ژرفا شدن . (یادداشت مو...
دور گذشتن . [ گ ُ ذَ ت َ ] (مص مرکب ) دور شدن . دوری کردن . با بی اعتنایی و عدم توجه از آن گذشتن . بدان توجه و اعتنا نکردن . (از یادداشت مؤلف...
دور و دراز. [ رُ دِ ](ص مرکب ، ق مرکب ) طولانی . بسیار دور. سخت طولانی . طویل . (یادداشت مؤلف ): متی . متو؛ دور و دراز سیر کردن .(منتهی الارب )....
تب بی دور. [ ت َ ب ِ بی دَ / دُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )تب نامنظم . نوبه ٔ غیرمنظم . تب دیوانه . رجوع به تب ودیگر ترکیبهای آن و نوبه ٔ غیر...