اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دور افکندن

نویسه گردانی: DWR ʼFKNDN
دور افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دور انداختن . به جانب خارج افکندن . (ناظم الاطباء): اطراح ؛بیرون افکندن چنانکه چیزی بی ارز و هیچ نیرزنده را. (یادداشت مؤلف ). مطاولة. (منتهی الارب ) :
سخنهای ایزد نباشد گزاف
ره دهریان دور بفکن ملاف .

اسدی .


مهر بر او مفکن و بفکنش دور
زآنکه بد و سرکش و مهرافکن است .

ناصرخسرو.


زشت بار است ای برادر بار آز
دوربفکن بار آز از پشت و یال .

ناصرخسرو.


|| راندن . دور کردن . از خود دور ساختن . (از یادداشت مؤلف ) :
گرم دور افکنی دربوسم از دور
وگر بنوازیم نور علی نور.

نظامی .


|| به فاصله ٔ بسیار پرتاب کردن و انداختن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.