اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دور اوفتادن

نویسه گردانی: DWR ʼWFTADN
دوراوفتادن . [ دَ ] (مص مرکب ) دور افتادن . برکنار ماندن . دورفتادن . جدا شدن . جدا ماندن :
من از کنار تو دور اوفتاده ام چه عجب
گرم قرار نباشد که داغ هجران است .

سعدی .


چو از بی دولتی دور اوفتادیم
به نزدیکان حضرت بخش ما را.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.