دور راندن
نویسه گردانی:
DWR RʼNDN
دور راندن . [ دَ ] (مص مرکب ) به دور بردن . به دور نقل دادن . به مسافت دور بردن . تا مسافت دور دواندن و روان ساختن : شحن ؛ دور راندن شکار وصید نکردن آن . تلغب ؛ دور راندن و دراز ماندن . (منتهی الارب ). || بفاصله ٔ دور رفتن با مرکبی .
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
دور راندن . [ دَ /دُو دَ ] (مص مرکب ) زمانه بر سر بردن . (آنندراج ).- دور تمتع راندن ؛ تمتع حاصل کردن . (از آنندراج ). از زندگی بهره مند شدن . ب...