گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دورنگی داشتن نویسه گردانی: DWRNGY DʼŠTN دورنگی داشتن . [ دُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) دورنگ بودن . دورنگ شدن . به دورنگ متلون گشتن . (یادداشت مؤلف ). به دورنگ درآمدن . || دورنگی و نفاق نمودن . منافق و دورو بودن : چون شب و چون روز دورنگی مدارصورت رومی رخ زنگی مدار.نظامی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود