دوست نواز. [ ن َ ] (نف مرکب ) دوست نوازنده . که نوازش دوست کند. آن که دوست پرورد. دوست پرست . که دوست نواخت از او یابد
: امیر دوست نواز و امیر خصم گداز
امیر شاعرخواه و امیر زائرخوان .
فرخی .
به روز بزم ز بهر وی اند دوست نواز
به روز رزم ز بهر وی اند دشمن مال .
سوزنی .
پادشاه دوست نواز خرم و سرافراز. (حبیب السیر چ سنگی ج
3 ص
352). رجوع به دوست پرور شود. || (ن مف مرکب ) که دوست او را نواخته باشد. نواخته ٔ دوست .