دوش دادن . [ دا دَ ] (مص مرکب ) یاری کردن . مدد کردن . (ناظم الاطباء). کنایه است از امداد و معونت کردن و این ترجمه ٔ هندی است چه در هندوستان رسم است که مردم جنازه ٔ میت را بر دوش خود بگیرند و این را درعرف ایشان دوش دادن گویند و ظاهراً به همین منظور دو بیت زیر آمده . (آنندراج )
: وضع تمکین خرد محرم این راز نبود
لغزش پا مددی کرد که دوشم دادند.
ناصرعلی (از آنندراج ).
غافل مشو ز لغزش پااوفتادگان
در زیر بار هر دوجهان دوش داده اند.
عبدالرزاق فیاض (از آنندراج ).