اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دوش کردن

نویسه گردانی: DWŠ KRDN
دوش کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شب گذشته را احیا نمودن . شب حاضر را به جای شب گذشته داشتن :
اگر نوش تو زهر کرد این فلک
به دانش تو زهر فلک نوش کن
اگر دوش از تو به غفلت بجست
بکوش و از امشب یکی دوش کن .

ناصرخسرو.


|| خواب دیدن . || واقع شدن . || دچار شدن . || راست افتادن . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
قبا به دوش کردن . [ ق َ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قبا بستن . (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.