دون
نویسه گردانی:
DWN
دون . (پسوند) مزید مؤخر امکنه است چون آبندون . بردون . پشته ازرک دون . جوزدون . چماردون کلا. خوردون کلا. دخ فندون . دزادون . روشن دون . شمله دون . کبوتردون . کلان دون . کهنه دون . گیله دون . لومن دون .مجدون . نضدون . ولیک دون . ونندون . (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دون پروری . [ پ َرْ وَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دون پرور. تربیت دونان وناکسان . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دون پرور شود.
کهنه دون . [ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دابو است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
دون نوازی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) صفت و چگونگی دون نواز. دون پروری . که به نوازش و پرورش افراد پست و دون بپردازد. (از یادداشت مؤلف ).- دون ن...
گل سرخ دون . [ گ ُ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع در 25هزارگزی جنوب باختری لنده و 36هزارگز...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
پشته ٔ ازرک دون . [ پ ُ ت َ ی ِ اَ رَ ] (اِخ ) نام قدیم پشته ای در بارفروش مازندران . (مازندران و استرآباد رابینو ص 46).