اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دون پرور

نویسه گردانی: DWN PRWR
دون پرور. [ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) رذل پرور. که به پرورش دونان بپردازد :
بخاییدش از کینه دندان به زهر
که دون پرور است این فرومایه دهر.

سعدی (بوستان ).


زمانه نیست مگر رذل جوی و رذل پرست
ستاره نیست مگر دون نواز و دون پرور.

قاآنی .


- امثال :
دنیا دون پرور است . (امثال و حکم دهخدا).
- روزگار یا گردون یا دهر دون پرور ؛ روزگار سفله پرور :
من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم .

حافظ.


سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش
مذاق حرص و آز ایدون بشو از تلخ و از شورش .

حافظ.


ز دست فتنه ٔ این اختران بی معنی
ز دام عشوه ٔ این روزگار دون پرور.

؟


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.