ده
نویسه گردانی:
DH
ده . [ دِ ] (صوت ) به کسر دال و های مخفی کلمه ٔ تعجب و استفهام انکاری است : وه ! عجب ! چرا چنین کنی ؟! آیا راستی چنین است ؟؛ ده برو.ده زود باش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به د [ دِ ] در همین لغت نامه و فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده شود.
واژه های همانند
۷۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
ده حاجی عبدالکریم . [دِه ْ ع َ دُل ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 25هزارگزی شمال باختری ایذه . دا...
ده دوست محمدشاه گل . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 7هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. ...
ده دوست محمد لشکران . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ل َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در شش هزارگزی باختری ده دوست محمد...
ده غلامحسین یارانی . [ دِه ْ غ ُ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 10هزارگزی جنوب ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 15...
منظر هفت آباد ده سنگ . [ م َ ظَ هََ دِ دَه ْ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ریوند است که در بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع است و 156 تن سکنه دار...
ده کهنه موسی محمدتقی . [ دِه ْ ک ُ ن َ سا م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد. واقع در 11هزارگزی جن...
دح . [ دَح ح ] (ع مص ) پهن کردن چیزی در زمین .(منتهی الارب ). چیزی در زیر خاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || آرمیدن با زن . گرد آمدن با ...
مع-دة. [ م ِ دَ / م َ ع ِ دَ ] (ع اِ) آنچه در آن طعام باشد پیش از آنکه در روده ها رود و آن مر انسان را به منزله ٔ کرش است مر ستور را. ج ، م...