اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ده آک

نویسه گردانی: DH ʼAK
ده آک . [ دَ ] (اِخ ) دهاک . دهاگ . نام ضحاک و بعضی گویند ضحاک معرب ده آک است و آک به معنی عیب است و ده عیب اوست : زشتی پیکر و کوتاهی قد و بسیاری غرور و بیشرمی و پرخوری و بدزبانی و ظلم و شتابزدگی ودروغگویی و بددلی . (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ).لقب ضحاک که پارسیان بر او نهاده اند چه ضحاک عرب بوده و به واسطه ٔ کثرت خنده این نام داشته و پارسیان چون ضاد در کلامشان نیست او را ده آک خوانده اند و ده عیب برای او اثبات نموده اند چه آک در پارسی به معنی عیب و عار است و چون او بسیار گزنده و ظالم بود او رااژدها و مار لقب نهاده اند گویند وی خواهرزاده ٔ جمشید و برادر زاده ٔ عاد علوانی بوده و نیز گویند به عربی قیس نام داشته و چون به قانون اعراب دو گیسوی بلنداز بناگوشش بر دوش افتاده بود فارسیان او را ماردوش خواندند و در میان عوام مشهور شد. بر وفق تواریخ اوهزار سال پادشاهی یافته . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). ضحاک . بیوراسب . صاحب ده اسب و در لغت ها می نویسندصاحب ده عیب . دهاگ . این کلمه ظاهراً از کلمه ٔ داس َ ۞ سنسکریت است و آن بنا به نوشته ٔ مؤلف یشتها صفتی است به معنی اهریمن و وحشی در مقابل کلمه ٔ آریا و مورخین قدیم یونان آن را داهه ۞ ذکر کرده اند که نام قومی است که در مملکت داهی سکنی داشته اند. (از یادداشت مؤلف ) (از یشتها گزارش پورداود ج 2 ص 57) :
بداندیش تو دهاک است و ده آک
تو ای خسرو فریدونی فریدون .

قطران .


کیکاوس که در سر سودای آسمان پیمایی داشت ... و دهاک [ ضحاک ] که زمین پهناور و دراز را زیر و زبر نمود از دست مرگ نجستند. (خرده اوستا ص 176). واین آتش است که با دهاک [ ضحاک ] پیکار کرد. (مزدیسنا و ادب پارسی ص 220). این عید [ سده ] را گاهی به هوشنگ ... و گاهی به بیوراسپ ظالم یا دهاک (که فردوسی او را ضحاک می نامد) نسبت داده اند. (ایران در زمان ساسانیان ص 200). کاوک در ازمنه ٔ داستانی قدیم مردمان را بر دهاک (ضحاک ) ظالم شورانید. (ایران در زمان ساسانیان ص 238). چون هزار سال از دوره ٔ ظلم دهاک (ضحاک ) غاصب سپری شد آهنگری کاوگ نام پیش دامن چرمین خود را بر نیزه کرد و قدم در میدان شورش نهاد شورشیان دهاک را از تخت به زیر آوردند و فریدون را... بر سریر پادشاهی نشاندند. (از ایران در زمان ساسانیان ص 525). و رجوع به ضحاک و بیوراسب شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
آژی ده آک . [ دَه ْ] (اِخ ) (از: آژی ، مار + ده ، عشره + آک ، ظ. به معنی اسب ) آزی ده آک . ضحاک . و رجوع به آک و بیوراسب شود.
دهاک . [ دَ ] (اِ) مراتب عشرات در اعداد. (ناظم الاطباء).
آزی دهاک . [ دَ ] (اِخ ) رجوع به آژی ده آک و ضحاک و آک و بیوراسب شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.