اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دهان بند

نویسه گردانی: DHAN BND
دهان بند.[ دَ هام ْ ب َ ] (نف مرکب ) که دهان خود یا دیگری را ببندد. || (اِ مرکب ) تعویذی که در گلوی گوسپندان بندند تا که از گرگ محفوظ ماند. (غیاث ) (ناظم الاطباء). || تعویذی که برای زبان بندی دشمنان و بدگویان نویسند. (غیاث ) (ناظم الاطباء). || دستمال یا چارقدی که زنان ترک بر چانه بندند و آن را یاشماق گویند. پارچه ای که برابر دهان بندند.(یادداشت مؤلف ). || پوزبند. دهن بند اسب و سگ . چیزی که دهان اسب و شتر و سگ و جز آن را با آن بندند. (یادداشت مؤلف ). چیزی که بدان دهان حیوانات را ببندند. (ناظم الاطباء). || لثام . (منتهی الارب ) (دهار) (صراح اللغة). فدم ؛ دهان بند نهادن بردهن . تفدیم ، دهان بند بر دهان نهادن . لثم . تلثم . التثام ؛ دهان بند نهادن . (منتهی الارب ). || آنچه با آن در ظرف یا چیزی را ببندند. سربند شیشه . در بند قرابه و جز آن . (از یادداشت مؤلف ) :
درخور بودم اگر دهان بندی
مانند قرابه در دهان بندم .

مسعودسعد.


|| پول یا مالی که به کسی دهند تا در امری سکوت کند. (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.