دهن بند. [ دَ هَم ْ ب َ ] (نف مرکب ) که دهان خود یا دیگری را ببندد. || (اِ مرکب ) بند. بنددهن . دهان بند. چیزی که با او دهان کسی بند توان کرد اعم از آنکه تعویذ باشد یا غیر آن . (از آنندراج )
: بهتر از سیری دهن بندی نباشد شیر را
غافل است آن کس که مال از دشمنان دارد دریغ.
صائب (از آنندراج ).
|| پوزبند و آلتی که بدان دهن حیوانی را بندند. (ناظم الاطباء). پوزه بند برای سگ و اسب گزنده . لثام . (مجمل اللغه ). فدام . (دهار)؛ غمامه ؛ دهن بند ستور. (دهار).
-
دهن بند بربستن ؛ قرار دادن پوزه بند بر دهان اسب و شتر و سگ و حیوان گزنده ٔ دیگر. (یادداشت مؤلف ). تلثم . (المصادر زوزنی ). لثم . (تاج المصادر بیهقی ). تلثیم . (دهار).
|| روبنده ٔ زنان . || پوز. (ناظم الاطباء). اما این معنی بر اساسی نیست .