دهن سوز. [دَ هََ ] (نف مرکب ) که دهان سوزاند به علت گرمی . که دهان را بسوزاند. سوزنده ٔ دهان . (یادداشت مؤلف ).
-
آش دهن سوز ؛ آشی بس لذیذ که منتظرسرد شدن آن نشوند. آشی که از غایت خوش طعمی داغ و پف نکرده خورند. (یادداشت مؤلف ).
-
آش دهن سوزی نبودن ؛ تعبیر مثلی ، سخت مطلوب و مطبوع نبودن . (یادداشت مؤلف )
: بهر من بدتر از این روزی نیست
زندگی آش دهن سوزی نیست .
پژمان بختیاری .