اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ده و دار

نویسه گردانی: DH W DʼR
ده و دار. [ دِ هَُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (مرکب از ده = بزن + واو عطف + دار = نگهدار) داروگیر و غوغا و هنگامه و معرکه و آوازمبارزان . (از ناظم الاطباء). همهمه ٔ جنگ . بزن و بگیرو نگهدار. (یادداشت مؤلف ). داروگیر و کر و فر. (ازبرهان ) (آنندراج ) (از شرفنامه ٔ منیری ) :
برآمد ده و دار و بند و بکش
نه با اسب جان و نه با مرد هش .

فردوسی .


از ایران ده و دار و بانگ و خروش
فراوان ز هر شب فزون بوددوش .

فردوسی .


خروش آمد از لشکر هردو سوی
ده و دار گردان پرخاشجوی .

فردوسی .


برآمد ده و دار از هر دو سوی
ز گردان جنگی پرخاشجوی .

فردوسی .


- ده و دار و گیر ؛ بزن و نگه دار و بگیر. غوغای جنگ . (یادداشت مؤلف ) :
برآمد ز هر سو ده و دار و گیر
درخشیدن تیغ و باران تیر.

فردوسی .


برآمد ز لشکر ده و دار و گیر
بپوشید روی هوا پر تیر.

فردوسی .


برآمد ده و دار و گیر و گریز
ز هر سو سرافشان بد آن برگ ریز.

اسدی .


|| جاه و جلال . (از ناظم الاطباء). || نخوت . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.