دیباج
نویسه گردانی:
DYBAJ
دیباج . [ دَ ] (ع اِ) صورتی است از دیباج . (از لسان العرب ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
دیباج . (معرب ، اِ) جامه ای که تار و پود آن از حریر باشد، یکی آن دیباجه . فارسی معرب است . (از اقرب الموارد). مؤلف تاج العروس گوید ذکر این ...
دیباج . (اِخ ) عده ای از خاندان رسول اکرم و غیره بدین نام ملقب بوده انداز جمله محمدبن عبداﷲبن عمروبن عثمان بن عفان ، مادرش فاطمه دختر ام...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
محمد دیباج . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ] (اِخ ) فرزند سوم امام جعفر صادق علیه السلام که به ظاهر جرجان مجاور قبرداعی مدفون است . رجوع به غزالی نام...