اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دیدار یافتن

نویسه گردانی: DYDʼR YAFTN
دیدار یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) روبرو شدن . ملاقات کردن . به حضور رسیدن : اگر مهمی بود اعلام بایست فرمود تا من بخدمت شتافتمی و دیدار یافتمی . (تاریخ طبرستان ). || نظر و رای به دست آوردن . آگاهی و اطلاع یافتن . صاحبنظر شدن :
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
ز آموختن یکزمان نغنوی
چو دیدار یابی بشاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.