دید و وادید. [ دی دُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دید و بازدید. بملاقات یکدیگر رفتن
: عید نوروز مبارک را بود عین الکمال
دید و وادیدی که آئین و شعار مردم است .
صائب .
رجوع به دید و بازدید شود. || دید و وید. رجوع به دید و وید شود. دید و وادید کردن . دید و ویدکردن ، در تداول عامه ، همه تن یکدیگر را مجروح کردن .سخت از هرجا مجروح کردن . سخت کوفتن و چندین جریحه دار ساختن . با دست و با دندان جویدن تن زنده ای را. دریدن و پاره پاره کردن با چنگال و دندان و ناخن اندام کسی را یا حیوانی را. بچه های یکدیگر را دید و وادید کرده اند. سگها یکدیگر را دید و وادید کرده اند. (یادداشت مؤلف ).