اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دیده وری

نویسه گردانی: DYDH WRY
دیده وری . [ دی دَ / دِ وَ ] (حامص مرکب ) عمل دیده ور. بینائی . (یادداشت مؤلف ) :
منگر که چگونه آفریده ست
کاین دیده وری ورای دیده ست .

نظامی .


دامن تو دیده وری داشتی
تخم هدایت دگری کاشتی .

جامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.