دیر و زود. [ رُ ] (ق مرکب )در زمان نزدیک یا دور. سرانجام . عاقبت
: گفتی که دیر و زودبحالت نظر کنم
آری کنی چو بر سر خاکم گذر کنی .
سعدی .
دیر و زود این شخص و شکل نازنین
خاک خواهد گشتن و خاکش غبار.
سعدی .
گر ترا کامی برآید دیر و زود از وصل ما
بعد از آن نامت به رسوایی در آید ننگ نیست .
سعدی .
بالای خاک هیچ عمارت نکرده اند
کزوی به دیر و زود نباشد تحولی .
سعدی .