اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دین

نویسه گردانی: DYN
دین . [ دَی ْ ی ِ ] (ع ص ) متدین . (لسان العرب ). دیندار. پای بند به دین . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دین پژه . [ پ َ ژُه ْ ] ۞ (نف مرکب ) مخفف دین پژوه است . جوینده ٔ دین . || (اِ مرکب ) نام روز پانزدهم باشد از هر ماه ملکی . (برهان ). رجوع ...
دین آور. [ وَ ] (نف مرکب ) آورنده ٔ دین . رسول . پیغمبر. پیامبر. پیمبر. نبی . شارع : جهاندار گفتا بنام خدای بدین نام دین آور پاک رای . دقیقی .ستا...
خرم دین . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام عقیدتی بوده است که بابک بر آن بوده . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به بابک خرم دین شود : بعد از آن حوشب ...
دین باف . [ دیم ْ ](ص مرکب ، اِ مرکب ) معنی این ترکیب که در بیت زیر از دیوان البسه ٔ نظام قاری آمده است معلوم نشد و مصحح دیوان نیز در بر...
دین به . [ ن ِ ب ِه ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دین بهتر. کیش و آیین برتر. || (اِخ ) دین زردشتی . رجوع به بهدینی و زردشتی شود : چو بشنید ا...
پیش دین . (ص مرکب ) پیشوای دین . (آنندراج ). || سابق در دین .
دین مرد. ایرمان. (ا. مرکب). مرد دین. [https://vajehyab.com/dehkhoda/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86?q=%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86 ایرمان...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تاج دین . [ ج ِ ] (اِخ ) رجوع به تاج الدین (مکرر) شود.
دین آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان شیرامین بخش دهخوارقان شهرستان تبریز با 416 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۹ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.