دینار
نویسه گردانی:
DYNAR
دینار. (اِخ ) مکنی به ابوصفیه پدر ابو حمزه ٔ ثمالی از اصحاب علی امیرالمؤمنین (ع ) بوده است . (از ابن الندیم ).
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
دینار. (اِخ ) (درب ...) نام محلی به بغداد که ابوسعد بدانجا منسوب است . (از معجم البلدان ).
بی دینار. (ص مرکب ) (از: بی + دینار) بی پول . مفلس . بی زر : سؤال کردم گل را که بر که میخندی جواب داد که بر عاشقان بی دینار. عمادی شهریاری...
دینار زر. [ رِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دینار که از زر باشد. مسکوک زرین : یکی صاع زرین گونه نگاربرابر به دینار زر ده هزار.فردوسی .
صد دینار. [ ص َ ] (اِ مرکب ) دو شاهی تا زمان رضاشاه رائج بود و ده عدد آن یک قران (یک ریال ) ارزش داشت و در تداول عامه آن را مخفف سازند ...
نیم دینار. (اِ مرکب ) کنایه از لب معشوق . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از انجمن آرا) (از رشیدی ). نیمه ٔدینار. (رشیدی ) (برهان قاطع) : بخستم نیم دینا...
ناحیتی است از دیلم خاصه بر کران دریا. (حدود العالم ص 148)
دار دینار. [ رُ ] (اِخ ) نام دو محله است در بغداد که یکی را دار دینار کبری و دیگری دار دینار صغری میگویند و در جانب شرقی شهر بغداد نزدیک با...
دیر دینار. [ دَ رِ ] (اِخ ) ناحیه ای است در جزیره ٔ أقور. اما محل آن را نمیدانم ابن مقبل درباره ٔ آن اشعاری گفته است . (از معجم البلدان ).
دینار حجام . [ رِ ح َج ْ جا ](اِخ ) ابوطالب الضبی تابعی است . (یادداشت مؤلف ).
ماه دینار. (اِخ ) شهر نهاوند را گویند. وجه تسمیه ٔ این شهر به ماه دینار این است که حذیفة الیمان وقتی بدین شهر فرود آمد مردی را در حرب اسی...