دین پژوه . [ پ َ ] (نف مرکب ) جوینده ٔ دین . (انجمن آرا) (آنندراج )
: همه پیش او دین پژوه آمدند
وز آن پیر جادو ستوه آمدند.
فردوسی .
بدو گفت بهرام کای دین پژوه
تو زین بی گناهی و دیگر گروه .
فردوسی .
آن حکیم پاک اصل و رادمرد معتبر
آن کریم دین پژوه حق نیوش حقگذار.
سنایی .
|| (اِ مرکب ) نام روز پانزدهم است از هر ماه ملکی . (برهان ) (انجمن آرا) (از آنندراج ). || فرشته ٔ دین . (انجمن آرا) (آنندراج ).