اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دین پناه

نویسه گردانی: DYN PNAH
دین پناه . [ پ َ] (ص مرکب ) حامی دین . حمایت کننده ٔ دین :
که فرموده بد یوسف دین پناه
که کس را سوی شهر ندهند راه .

شمسی (یوسف و زلیخا).


بفرمود پس یوسف دین پناه
بجا آوریدند فرمان شاه .

شمسی (یوسف و زلیخا).


شه دادگر داور دین پناه
چو دانست کاورد زنگی سپاه .

نظامی .


بشرحی که کردند از آن دین پناه
گراینده تر شدبدو مهر شاه .

نظامی .


کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل
بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید.

حافظ.


ملاحظه و اردات اعمال این پادشاه دین پناه ستوده خصال واضح و لایح همی گردد. (حبیب السیر ص 322 جزو 4 از ج 3). از مقاتله ٔ خسرو دین پناه اجتناب داشت . (حبیب السیر ص 352 ج 3). || که در پناه دین قرار دارد. که دین او را حمایت کند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.