اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دیوانه خوی

نویسه گردانی: DYWʼNH ḴWY
دیوانه خوی . [ دی ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) آنکه خوی و طبیعت او مانند دیوانگان باشد. (از ناظم الاطباء) :
از آن بوالفضولان بسیارگوی
وز آن بوالحکیمان دیوانه خوی .

نظامی .


از بیقراری دل دیوانه خوی من
زنجیر توتیا شد و زندان بگرد رفت .

صائب .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دیوانه خوی . [ دی ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زمج بخش ششتمد شهرستان سبزوار با 211 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.