اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دیهیم جوی

نویسه گردانی: DYHYM JWY
دیهیم جوی . [ دَ / دِ ] (نف مرکب ) جوینده ٔ دیهیم . طالب تخت و تاج و پادشاهی . (ناظم الاطباء) :
سوی رخش رخشنده بنهاد روی
دوان رخش شد نزد دیهیم جوی .

فردوسی .


وز آنجا سوی پارس بنهاد روی
جوانبخت و بیدار و دیهیم جوی .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.