اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذات الخال

نویسه گردانی: ḎʼT ʼLḴAL
ذات الخال . [ تُل ْ ] (اِخ ) لقب معشوقه ٔ هارون الرشید خلیفه ٔ عباسی است که بحسن و هنر و دانش و دهاء مشهور است . و نام او خنث است و لقب ذات الخال ازآنرو بوی داده اند که خجگی دلکش بر لب زبرین داشت .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ذات الخال . [ تُل ْ ] (اِخ ) نام موضعی است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
سهراب فرسیو
۱۳۹۶/۱۲/۲۵
0
0

خجگ (... خجگی دلکش بر لب زیرین داشت.) اشتباه است. باید «خجک» باشد. خجگ در لغتنامه نیست، خجک هست، به‌این صورت و به‌این معنی: خجک . [ خ َ ج َ ] (اِ) ۞ نقطه. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). لکه داغ. (ناظم الاطباء). نکته. و کته. (منتهی الارب): بَرَش.
خجک‌های سیاه و سپید بر اسب به‌خلاف رنگ آن. ذَرنوح (ذِرَّح) جانوری است زهردار سرخ رنگ با خجک‌های سیاه که می‌پرد. (منتهی الارب). شجر خجک کوچک در زنخ کودک. ذبر خجک زدن حروف را. عَرَم. خجک زدن سیاهی و سپیدی. نَمَش. خجک‌های سپید و سیاه. (منتهی الارب). || نشانی
را گویند که با سر چوب یا با انگشت دست در زمین گذارند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || نقطه و خال سفیدی را نیز گویند که در چشم افتد. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری). لکه و خال سفیدی که در چشم افتد به‌واسطه آب مروارید. (ناظم الاطباء). || گزیدگی کیک. (ناظم الاطباء).
در فرهنگ معین نیز مدخل «خجگ» موجود نیست و «خجک» هست: خجک xajak (اسم) ۱- لکه، داغ. ۲- نقطه. ۳- خال. ۴- خال سفیدی که در چشم افتد. ۵- نشانی که با سر چوب یا با انگشت در زمین کشند.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.