ذات ماسل
نویسه گردانی:
ḎʼT MASL
ذات ماسل . [ ت ُ س ِ ] (اِخ ) (ابرق ...) قال الشمردل بن شریک الیربوعی و کان صاحب شراب :
شربت و نادمت الملوک فلم اجد
علی الکأس ندماناً لها مثل دیکل
اقل ّ مکاساً فی جزور و ان غلت
و اسرع ایضاحاً و انزال مِرجل
تری البازل الکوماء فوق خوانه
مفصّلة اعضأها لم تفصّل
سقیناه بعد الرّی حتی کأنما
تری حین امسی ابرقی ذات ماسل
عشیة انسینا قبیصة نعله
فراح الفتی البکری ّ غیر منعل .
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.